۲۳ آبان ۱۳۸۹

ورد پرس :




توی ورد پرس چند تا  وبلاگ نوشتم که همشون فیلتر شدند

توی بلاگ اسپات هم نوشتم فیلتر شدند

توی بلاگفا هم نوشتم

 این یکیو که کلا منهدم کردند که با آنتی فیلی هم نشه دیدش

حالا باز برگشتم به بلاگ اسپات .

در مورد من: توی یکی از وبلاگای ورد پرس about  me  رو اینجوری پر کردم که:

من تنم از 56 تا حالا داره میدوه گاهی شادو گاهی خستست . من و تنم تا کی جلو بریم نمیدونم ولی اینو میدونم که نمیخوام زیاد طول بکشه خستگیم زود از تنم دراد. تن بیچاره ... من بیچاره....





۲۲ آبان ۱۳۸۹

اسکرین سیور سر کار



همکارم اسکرین سیور کامپیوترش مخلوطیه از عکسای شیر و خرس و دریا و ابر و جنگل و .......  دختر

دخترایی که مدلند و اونا رو  ظاهرا  میشناسه

من اما اسکرین سیور کامپیوترمو پر کردم از عکسای پسر .

پسرایی که نمیشناسمشون اما توی هر سایتی دیدم سیوشون کردم.

ترسی ندارم که رئیسمون ببینتش 

هرچند هیییچ رابطه آشنایی یا قوم و خویشی با رئیسمون ندارم

اینهم از جناب عراقی



یاد آن شیرین پسر خواهیم کرد                            کام جان را پرشکر خواهیم کرد

دامن از اغیار در خواهیم چید                            سر ز جیب یار بر خواهیم کرد

آفتاب روی او خواهیم دید                               گر به مه روزی نظر خواهیم کرد

بوی جان افزای او خواهیم یافت                         گر به گلزاری گذر خواهیم کرد

در خم زلفش نهان خواهیم شد                           دست با وی در کمر خواهیم کرد

چون کمان ابروان پر زه کند                             پیش تیرش جان سپر خواهیم کرد

از حدیث یار و آب چشم ما                                گوش و دامن پر گهر خواهیم کرد

ماجرایی رفت ما را با لبش                               دوستان را زان خبر خواهیم کرد

تا عراقی نشنود اسرار ما                                   ماجرا را مختصر خواهیم کرد

۱۲ آبان ۱۳۸۹

سهم ما از اخبار



هفتم آبان ماه  = 29 اکتبر = روز جهانی کوروش

تاریخ ما پر بوده از جغرافیا. پر بوده از کوچک و کوچک شدن مرزهای مملکت. پر بوده از زار و نزار شدن مام فرتوت میهن. از آب رفتن سر حدات کشور. حالا گربه شدن شیر به درک. موش‏ها را بگو که لانه کرده‏اند در تن این گربه‏ی بی رمق. مرزهای جغرافیایی سهل است در برابر مرزهای فرهنگ. ترکمنچای یعنی حراج مرزهای فرهنگ. یعنی هر روز عده‏ای بریزند جلوی چشم‏های نظاره‏گر ما یک قسمت فرهنگمان را به دندان بکشند سوغات ببرند برای ملتشان. یعنی بو علی برای افغانستان باشد و مولوی برسد به ترکیه. یعنی روز جهانی کوروش بیاید و برود و سهم ما از اخبار، فلسطین باشد و عراق و لبنان.

تاریخ را چپه کرده‏اند که گذشته‏ی مان را خیرات کنند.http://cam.persianblog.ir/

۱۱ آبان ۱۳۸۹

چشم


مهدی جان
از درد حرف زدی
و این که اگه فلان کارو کنی دردت خوب نمی شه
نشه
درد برای من مثل یه پشه می مونه
مشکلش این جاست که می خواد نذاره کارتو بکنی
اگه بهش توجه نکنی حله

Dear Hamid's Advices


توی اینترنت میگشتم که دیدم این جمله ها چقدر قشنگ توصیه های همیشگی حمید رویاد اوری میکنندد
جون من میبینی پختگیو:

بدون انکار این واقعیت که درخشش بیرونی و ظاهری انسان، میتواند در پیشبرد اهدافش موثر باشد. باید توجه داشت که ژرفای استعدادهای درونی است که میتواند، آنچنان کیفیتی را به صاحبش بدهد که پیامدهای منفی برخی کمبودهای ظاهری را یکسره باطل کند.
در رهگذر چنین آگاهی، برای شما و در راهی که برای رسیدن به موفقیت پیش گرفته اید، رویدادهای خوش و سرنوشت سازی، رقم میخورد.

حالشو ببرید

۰۶ آبان ۱۳۸۹

اگر؟؟؟


به شکر آنکه داری دست بر میخانه ای ساقی ....... مرا از دست غم بستان به یک پیمانه  ای ساقی

اگرچه آب و خاک من عمارت بر نمیدارد..... به درد باده کن تعمیر این ویرانه   ای ساقی

کشاکش میبرد هر ذره خاکم را به صحرایی..... زهم مگذار اجزای مرا بیگانه  ای ساقی

اگر از خاک برداری به یک پیمانه صائب را..... چه کم می‌گردد از سامان این میخانه  ای ساقی؟

۰۵ آبان ۱۳۸۹

هنوز حواسم اینجاست: (به تمام ِ پسرهایی که از پیچ ِ کوچه می‌پیچند) توو پست "که میگذرد.":
که می‌گذرد
.
.
.
روز ِ کاری، قبل ِ عصر، هول‌زدگی‌های خیابان‌های پایتخت، یک تاکسی ِ گرم (که تو را به خانه ببرد). این‌جا، طبقه‌ی چهارم (که آخرین طبقه‌ی آپارتمان ِ ماست)، پشتِ این شیشه‌های پرنور، من: ناخدای یک کشتی (که باید این شهر را از لای همه‌ی خانه‌های تقویم رد کنم). دل‌ام تنگ، کنار ِ این پرده‌ی کنارزده، پاسبان من‌ام (که باید حواس‌ام به تمام ِ بادهایی باشد که می‌روند)، (به تمام ِ پسرهایی که از پیچ ِ کوچه می‌پیچند)، (به تمام ِ گربه‌هایی که خودشان را به دیوار می‌مالند و گم می‌شوند).
این‌جا، من، بو کردن ِ بخار ِ داغ ِ چای.

۰۴ آبان ۱۳۸۹

کسی چیزی جایی شاید!!

به موهای زیاد دستام نگاه میکنم و کمی بالاتر به پوست سفید و نازگ بازو.عجیبه که هنوز دوست دارم یه پسر لمسم کنه. عجیبه؟

من برای ۶-۷سال پوست بدنمو از مو تمیز میکردم دست تراشیده مو حمیدم دیده اما خیلی وقته  این کارو نکردم. عجیبه؟  

حمید دیگه حتی جواب ای میلامو نمیده یعنی تنها راه ارتباطی که میشد بهش امیدوار بمونم.ازم بدش میاد خسته شده ازم .عجیبه؟

من ۳۳سالمه هنوز دوست دارم مثل پسرای جوونتر خودمو لوس کنم.عجیبه؟ من هنوز حس گی بودنمو دارم .عجیبه؟

و هنوز منتظریکیم .هرچند ازدواج کردم.عجیبه؟

اون کیه کجاست؟


۲۸ مهر ۱۳۸۹

نظر شما چیه؟؟



دیشب واسه حمید نوشتم که وبلاگای نو و تازه حرف بیشتری واسه گفتن دارن و نظراتی که نویسنده هاشون توی وبلاگای دیگه مینویسند پر معنی تره .
به نظر من قوه تحلیل جدیدیا بیشتر از قدیمتراست و کلا تیز و فرز ترند توی تجزیه تحلیل.

این نظر منه .نظر شما چیه؟

۲۷ مهر ۱۳۸۹

زیاد = خوب

چقد وبلاگای جالبی اضافه شده تو این 3-4 سال.
خیلی خوبه اما افسوس که من وقت کمتری دارم نسبت به پیشترا

۲۶ مهر ۱۳۸۹

حسرت به دامان

یاد ان گلشن که هردم لاله میچیدم از آن وقت بیرون آمدن حسرت به دامان داشتم

یادش بخیر اون همین که هستی که تا مدتها مست اون بودم و حمید هم .